برای رسیدن به یک زندگی شادتر و سالمتر از این تفکرات نامعقول اجتناب کنیم:
*من بایـد مـورد پـذیرش و محبوب همگان باشم تا بتوانم احساس خوشایندی نسبت به خود داشته باشم. طرد شدن، ترک شدن و تنها ماندن خیلی هولناک است.
* من باید در تمام زمینهها لایق و کارآمد باشم، چرا که شکست بسیار وحشتناک است.
* هنگامی که اتفاق ناگواری روی میدهد من چارهای جز اندوهگین شدن ندارم.
* اگر کسی مرا مورد انتقاد قرار میدهد به مفهوم آن است که ایرادی در من وجود دارد.
*من همواره باید دیگران را از خودم راضی نگاه دارم و مطابق خواسته و میلشان رفتار کنم.
*من اساسا از دیگران پایینتر هستم.
*زندگی و یا دیگران باید همواره انتظارات مرا برآورده سازند.
*مـن در زنـدگی محـکوم به افسردگی، ناامیدی و بدبختی میباشم چون مـشـکلات زندگی من لاینحل هستند.
* همواره باید کارها بر وفق مراد من پیش بروند.
* همیشه زندگی و مردم باید منصفانه با من رفتار کنند.
* مـن در زندگی محتاج شخصی هستم، به یک شخص خاص تا در کنار او باشم و بـه او تکیه کنم؛ چون من به تنهایی قادر به انجام کاری نیستم.
*برای من آسانتر است زمـانی کـه به مشکلات زندگی فکر نکنم تا اینکه با مشکلات روبرو شده و مسوولیت حل آنها را بر عهده بگیرم.
*مردم، جامعه ناسالم، بد اقبالی و سرنوشت دلیل بدبـخـتیها و ناراحتیهای من هستند. از آن گذشـتـه مـن هیـچ کنـترلی بر روی این عوامل خارجی نداشته بنابراین هیچ کاری برای افسردگی و نگون بختی خودم نمیتوانم انجام دهم.
* من همیشه باید بی عیب و کامل بوده و از دیگران برتر باشم.
*شـما تنها جنبه منفی پیشامدها را مشاهده کرده و آنها را زیر ذره بین قرار میدهید در حالی که جنبه مثبت آن را حذف میکند.
*همه چیز یا سیاه است یا سفید، بد است یا خوب، شـما یا کـامل و یک ناکام و شکست خورده و هیچ حد وسطی وجود ندارد.
*شما به یک نتیجه گیری عمومی مبـتـنی بـر یـک واقـعـه واحـد دست مییابید. به محض آنکه برای شما یک حادثه ناگوار روی دهد چنین میپـنـداریـد کـه آن بارها و بارها تکرار خواهد شد.
* بدون آنکه حرفی زده شود، پیـش داورانه از احـسـاس دیـگران و عـلت رفتارشان با خود آگاهی دارید.
*شما انتظار بلا، مصیبت و حوادث ناخوشایند را میکـشـید. کافیست از حادثه ناگواری مطلع شد. آن وقت خواهید گفت نکند سر من هم بیاید.
* چنین میپندارید که هر چرا که دیگران میگویند و یا انـجام میدهند به نوعی در واکنش به شما است.
*شما دیگران را مسوول دردها و مشکلات خود میدانید یـا آنکه خود را مسوول تمام مشکلات میپندارید.
*از تعداد زیادی قوانین خشک و غیر قابـل انـعـطاف کـه رفـتار دیگران و خودتان چگـونه بـاید بـاشـد پیروی میکنید و هنگامی که دیگران آن قوانین را زیر پا میگـذارنـد، خشمگین شده و در صورتی که شما خودتان آنها را نـقـض کنید، احساس گناه خواهید کرد.
* تصور میکـنید احساسات شما واقـعیت داشـتـه و هر آنچه احساس میکنید عینیت دارد. اگر احساس بدبختی میکنید پس حـتـما بدبخت هستید.
*تصور میکنید با تحت فشار قـرار دادن دیـگـران قـادر خواهید بود آنها را به سلیقه خود تغییر دهید.
* من این بار هم شکـست خـوردم پـس بـهتر است دیگر ادامه ندهم.
*مشکلات و کمبودهای زندگی خود را بزرگنمایی میکنید.
* انتظار دارید که پاداش تمام نیکیها و فداکاریهای شما در زندگی به شما داده شود مانند فردی که امتیازات را میشمارد. و در صورتیکه انتظارات شما برآورده نگردد، خشمگین میشوید. منبع : سرویس اجتماعی برنا
...........................
دوستیهای خود را افزایش دهید
سرویس اجتماعی برنا
راههای متعددی برای برآورده ساختن نیاز به دوستی وجود دارد. راههای زیر را ملاحظه کنید:
- به خود یادآوری کنید که تنهایی شما همیشگی نیست.در انجام امور معمولی و روزانه خود، به دنبال راههایی برای برقراری ارتباط با مردم باشید مثلاً میتوانید: با دیگران غذا بخورید و...
- خود را در موقعیتهای جدیدی قرار دهید تا افراد جدید را ملاقات کنید در فعالیتهایی شرکت کنید که واقعاً به آنها علاقه دارید. در این صورت احتمال بیشتری وجوددارد که با افراد مورد علاقه خود ملاقات کنید؛ افرادی که علایق مشترکی با آنها دارید.
- بر روی رشد مهارتهای اجتماعی خود کار کنید. دیگران را بشناسید و به آنها اجازه دهید تا شما را شناخته و با شما ارتباط برقرار کنند.
- براساس روابط پیشین، روی افراد جدید قضاوت نکنید. در عوض، سعی کنید هر فرد را از زاویه جدیدی بنگیرد.
- دوستیهای صمیمانه معمولاً بتدریج رشد مییابند به طوری که افراد یاد میگیرند احساسات درونی خود را با هم در میان بگذارند.
- از شتاب در دوستیهای صمیمانه خودداری کنید. از دیگران نیز چنین توقعی نداشته باشید. بگذارید دوستی صمیمانه روند طبیعی خود را طی کند.
- به جای آنکه معتقد باشید که فقط رابطه دوستانه با یک نفر میتواند تنهایی شما را پایان بخشد برای همه دوستیهای خود و ویژگیهای منحصر به فرد هر یک از آنها ارزش قائل شوید.
.......................................
روانشناس بالینی در گفتوگو با برنا
خود باوری در موفقیت افراد تاثیرگذار است
فرزانه صداقت، روانشناس بالینی و روانسنج در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی برنا اظهار داشت: خودباوری یا حرمت نفس زمانی ایجاد میشود که خویشتن دوستی داریم و خود را همانطور که هستیم، میپذیریم نه آن طور که بایدها تعیین میکنند، مثلا باید فلان مدرک تحصیلی را داشته باشیم و ... .
این روانشناس بالینی ادامه داد: خویشتن دوستی شامل بایدها نیست و این بایدها جزو مباحث فلسفی و اخلاقیات است، اما اگر آنچه که همین حالا هستیم را پذیرفتیم، یعنی به خودباوری رسیدیم و این موضوع وقتی ظهور بیرونی و صحیح پیدا میکند که انتقادهای ما از خودمان پایین باشد و توهین و افترای به خود نداشته باشیم. در غیر این صورت به این معنی خواهد بود که آنچه خود هستیم را قبول نداریم.
وی در ادامه اظهار داشت: رسیدن به خودباوری مسالهای نیست که سریعا حاصل و حادث شود، اگر توانستیم به این حالت رسیده و خود را قبول کنیم، میزان خودباوری بالا میرود، با بالا رفتن خودباوری، اعتماد به نفس هم افزایش پیدا میکند.
صداقت در ادامه افزود: بالا رفتن اعتماد به نفس یعنی عشق به خود که تبدیل به مهر دیگری می شود و باعث بروز موفقیت می شود و این موفقیت همه جنبههای مختلف زندگی را شامل می شود و در همه مسایل جریان خواهد داشت.
...........................
اعتماد به نفس را در خود افزایش دهیم
سرویس اجتماعی برنا
اعتماد به نفس عامل اکتسابی است که از بدو تولد پایههای آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته و با مرور زمان این امر گسترده تر و عمیقتر میشود. متاسفانه در بسیاری از خانوادههای سنتی چون مهمترین مساله برای والدین حرف شنوی و تسلیم بله بودن فرزندان است، اغلب با ایجاد محدودیتهای غیر ضروری و مشکل آفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکانشان شده که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در ایشان میشود.
البته بدیهی است چون انسان موجودی قابل تغییر و تکامل پذیر است در بزرگسالی نیز میتواند با کمک از روانشناسان و روان پزشکان این نقیصه خود را شناخته و آن را برطرف سازد و صاحب اعتماد به نفس قوی و پایدار شود. اعتماد به نفس عاملی قابل تغییر یعنی قابل افزایش یا کاهش است که هر عاملی که بتواند به توانایی بیشتر ما کمک کند و ما را به خود باوری برساند، به خصوص ما را به احساس شایستگی و لیاقت در زمینههای مختلف زندگی برساند به افزایش اعتماد به نفس ما کمک میکند و به عکس هر موضوعی که ما را از نظر جسمی یا فکری ضعیف کرده و حتی موقعیت اقتصادی و اجتماعی ما را تضعیف نماید، بر کاهش اعتماد به نفس ما میانجامد.
اعتماد به نفس واقعی از شناخت عمیق و همه جانبه ما نسبت به خود، محیط و دیگران ریشه میگیرد و هر چه این شناخت بیشتر باشد بر روی اعتماد به نفس واقعی ما اثرات مثبت بیشتری میگذارد. برای افزایش اعتماد به نفس روشهای مختلفی وجود دارد که متخصصان اعصاب و روان به موارد ذیل اشاره میکنند:
1. شناخت عمیق از خود ، در جهت پی بردن به تواناییهای عظیم و پنهان خویش یکی از راههای اساسی افزایش اعتماد به نفس است.
2. نقاط ضعف خود را نیز باید شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به کار بگیریم و در صورتی که این کار عملی نباشد، با آنها مدارا کنیم یا از طریق دیگر به جبران آن بپردازیم، مثلاً اگر ناتوانی و محدودیتهای جسمی مادرزادی و ارثی داریم از طریق افزایش تواناییهای علمی یا هنری خود، این پدیده را جبران کنیم.
3. شناخت دیگران به خصوص آشنایان خود و استفاده از تواناییهای ایشان در جهت مثبت نیز میتواند برای ما کار ساز باشد.
4. محیط خود را نیز بهتر بشناسیم تا از آنها در جهت رشد و پیشرفت خود بهتر بهره بگیریم.
5. استعدادهای خود را شناخته و در جهت رشد و شکوفایی آنها گام برداریم و سرانجام در جهت بهتر زندگی کردن از آنها استفاده کنیم.
6. از معجره امیدواری واقعی بهره بگیریم و هرگز تسلیم ناامیدی نشویم که نا امیدی دشمن سعادت و موفقیت ما در زندگی است، از طرف دیگر بر کاهش اعتماد به نفس ما میانجامد.
7. نسبت به تواناییهای واقعی خود ایمان داشته باشیم و در نتیجه از احساس حقارت و خود کم بینی پرهیز کنیم.
8. از مقایسه کردن خود با دیگران جدا بپرهیزیم و تنها خود را با گذشتههای خود مقایسه کنیم و اگر عقب افتادگی یا ایستایی در ما بوجود آمده باشد، در رفع آنها گام برداریم و همیشه میل به پیشرفت و رشد را مد نظر خود قرار دهیم.
9. به خود و تواناییهای خود متکی باشیم و از وابستگیهای غیر ضروری به دیگران پرهیز کنیم.
10. از تلقین شکست و ناتوانی به خود پرهیز کرده و حتی تحت تاثیر تلقینات منفی دیگران در این موارد قرار نگیریم.
نظرات شما عزیزان: